راهنمای جامع کسب و کار من گوگل [راه اندازی و استفاده گوگل بیزینس]
چگونه با استرس مقابله کنیم؟ تکنیک‌های مؤثر برای زندگی بهتر
مزایای اخذ اقامت از طریق خرید ملک در قبرس شمالی
نکات مهم در انتخاب شرکت مشاوره برای خرید ملک در قبرس شمالی
مقایسه قیمت ملک در قبرس شمالی با سایر کشورهای اروپایی
بهترین مناطق برای خرید ملک در قبرس شمالی: کدام شهرها محبوب‌ترند؟
یکشنبه ۲۰ آبان ۰۳

پاک کردن گذشته شخصی با جایگزینی و تمرین رفتارهای جدید

بیشتر افراد فکر می‌کنند به یادسپاری گذشته و کارهایی که در آن انجام داده‌اند بسیار مهم است. اما من معتقدم گذشته‌ها گذشته و چیزی که مهم است امروز و آینده شماست.

کاری که در گذشته انجام داده‌اید نقشی در آینده شما نخواهد داشت. پس بهتر است تمامی حواس خود را بر روی کارها و وقایع امروز خود قرار دهید و از لحظه‌ای که در آن هستید لذت ببرید.

در این مقاله قصد داریم ? روش مناسب برای فراموش کردن حوادث و رویداد‌های ناگوار گذشته را بیان کنیم  که در آن نقش رفتاردرمانی به روش ساده را خواهید آموخت.

 

طرز فکر خود را تغییر دهید:

اگر ذهن شما بر روی موارد منفی تمرکز کند که در گذشته اتفاق افتاده است، زندگیتان در جهتی منفی حرکت خواهد کرد. به یاد داشته باشید که زندگی شما در جهتی حرکت می‌کند که افکارتان آن را تعیین کند. به همین خاطر است که افکار مثبت و روحیه بخش تاثیر بسیار بزرگی در زندگی هر فرد دارد.

هر چیزی که بر روی آن تمرکز کنید بر روی احساسات و نحوه زندگی شما نیز تاثیر خواهد داشت. به جای اینکه تمامی تمرکز خود را بر روی افکار منفی قرار دهید که در گذشته رخ داده است، بهتر است موقعیت جدیدی برای خود بسازید. بازیافت تمامی افکار خود را آغاز کنید و سعی کنید افکار مثبت را جایگزین افکار منفی نمایید.

سعی کنید از جملات مثبتی همچون “من می‌توانم کارهای خوبی انجام دهم” ، “من بسیار باهوش هستم” ، “گذشته‌ها گذشته” ، ” هیچ چیزی نمی‌تواند جلوی رشد و موفقیت مرا بگیرد” استفاده نمایید.

زمانی که از خواب بیدار می‌شوید این جملات مثبت را با صدای بلند تکرار کنید. خواهید دید که در زمان کوتاه حس بسیار خوبی دارید.

 

رابطه خود را با برخی از دوستانتان قطع کنید:

 

همیشه در زندگی ما افرادی وجود دارند که هیچ نقش مثبتی ایفا نمی‌کنند و تنها باعث کند شدن جریان زندگیمان می‌شوند. در اینگونه موارد قطع کردن رابطه بهترین گزینه است.

برای افرادی که می‌خواهند افکار منفی را برای همیشه از ذهنشان پاک کنند، رابطه با دوستان منفی نیز باید قطع شود. باید خودتان را از این افراد دور نگه دارید زیرا آن‌ها یادآور خاطراتی هستند که ذهن شما را به گذشته سوق خواهد داد.

وقتی می‌گویم رابطه را قطع کنید، منظورم یک جدایی همیشگی و تمرکز بر روی تصورات مثبت و روحیه بخش است. اگرچه انجام اینکار در ابتدا کمی دشوار است اما ارزشش را دارد.

 

برای خودتان هدف مشخصی تعیین کنید:

یکی از مهم‌ترین روش‌ها برای فراموش کردن حوادث تلخ گذشته، مشخص کردن یک هدف خاص برای آینده است. باید با این حقیقت آشنا باشید که بروز حوادث ناگوار یا تجارب بد در گذشته به معنای رسیدن به آخر خط نیست.

شما پتانسیل کافی برای دسترسی به نقاط بزرگ در زندگی را دارید. تصور کنید در آینده کار بسیار بزرگی انجام داده‌اید، به دانشگاه رفته‌اید، شغل جدیدی کسب کرده‌اید و به رویای همیشگی خود دست یافته‌اید. همیشه به تصورات و رویاهای مثبت خود بها دهید و به فکر رشد و پرورش آن‌ها باشید.

این مبحث مهم در چندین مطب در مجله ماورای سلامت شرح داده شده است.

اهداف کوتاه مدت و بلند مدت داشته باشید و برای رسیدن به آن‌ها از برنامه ریزی‌های درست و مشورت افراد با تجربه کمک بگیرید.

 

بخشیدن را یاد بگیرید:

یکی از مسائلی که از لحاظ احساسی و ذهنی بیشتر افراد را اذیت می‌کند، روحیه نبخشیدن است. کینه داشتن نسبت به یک نفر همانند خوردن سم است. در این حالت اولین نفری که صدمه می بیند خود شما هستید. همه ما اینکار را به خاطر خودمان انجام می‌دهیم اما نمی‌دانیم تنها اتفاقی که رخ می‌دهد نابود شدن احساسات و روحیه خودمان است.

بهترین راه برای فراموش کردن گذشته ، بخشیدن کسی است که اشتباه و ظلمی در حق شما انجام داده است. اگرچه انجام اینکار در حرف آسان است اما اگر بتوانید اینکار را انجام دهید احساس سبکی خواهید داشت.

روحیه نفرت را با روحیه عشق ورزی و دوست داشتن عوض کنید. خواهید دید اولین نفری که از این عشق نفع می‌برد خود شما هستید.

 

تحت تاثیر قرار دادن دیگران را متوقف کنید:

آیا تا به حال برایتان پیش آمده که احساس کنید هیچ کس شما را درک نمی‌کند و هر تصمیمی می‌گیرید نمی‌توانید آن را عملی کنید؟ اگر پاسخ شما به این جواب مثبت است پس آن‌ها چیزی را که شما می‌بینید مشاهده نمی‌کنند. شما بدهکار هیچ کسی نیستید و نیاز نیست برای هر تصمیمی که می‌گیرید از دیگران اجازه بگیرید و رای و نظر آن‌ها را نیز بدانید.

سعی کنید تایید گرفتن از دیگران را فراموش کنید و به خودتان حق زندگی کردن بدهید. شما نمی‌توانید همه مردم روی زمین را راضی نگه دارید این کار غیر ممکن است. پس به دنبال انجام کار غیر ممکن نباشید.

اگر بخواهید همه افراد را راضی نگه دارید تنها اتفاقی که می‌افتد نا امیدی شماست. اصلا مهم نیست که شما چقدر انسان خوب و دوست داشتنی هستید، همیشه افرادی در اطرافتان خواهند بود که شما را دوست ندارند و کارهایتان را نیز تایید نمی‌کنند.

این نیز بخشی از زندگی است پس به فکر خودتان باشید و از زندگی امروز خود نهایت لذت را ببرید.

 

https://www.zillow.com/profile/TobiMetz3

https://www.mixcloud.com/TobiMetz3/

https://www.reverbnation.com/artist/famle575

https://loop.frontiersin.org/people/2019979/bio

https://unsplash.com/@tobimetz3

https://www.evernote.com/shard/s519/sh/a4498905-ec81-6a1b-7ff7-b5906d4b0ec2/20b23b79cca55057e280498e84a4a6ec

https://www.diigo.com/user/tobimetz3

https://www.sbnation.com/users/TobiMetz3

https://3dwarehouse.sketchup.com/user/f1a2d6b0-a4e0-4c68-82f8-e73f22124544/Tobi-M

 

 

 

راهنمای آزمایشگاه خواص مکانیکی

راهنمای آزمایشگاه خواص مکانیکی



برای توضیحات بیشتر بر روی عنوان زیر کلیک کنید

راهنمای آزمایشگاه خواص مکانیکی

قالب آماده پست اینستاگرام پارت2

حرفه ای عمل کن کسب و کار آنلاین خودت رو به همه نشون بده و از پست گذاشتن لذت ببر



برای توضیحات بیشتر بر روی عنوان زیر کلیک کنید

قالب آماده پست اینستاگرام پارت2

Anti and Antolon story for kids

Short and free stories for kids

 

 

Anti and Antolon story for kids

 

 

z4_pmfi.jpg

 

One cold autumn day, a little ant named Anti wanted to take home a big piece of biscuit with all his might! He used to stand a little behind biscuit and push it. He would stand in front of it for a while and pull it with his hands and try to make it move!

As he was trying, one of his friends, whose name was Antolon, stood next to him and said:
Hello Anti! what are you doing? And when his eyes fell on the biscuit, he said:
Wow, what a big biscuit! It must be very heavy! Do you want me to help you?

Anti said:
No thanks! I can take it myself!

Antolone said:
This is very heavy! How are you going to take it alone? It is gonna be a hard work!

Anti said:
No! It is not difficult at all! I am very strong and I can handle it myself! Don’t you know that we ants can lift and move loads heavier than ourselves?!

Antolone said:
I did not say that you are not strong! By the way, you are very strong and powerful! And you are right! Ants can do this! But everything has a limit! For example, can we ants lift a big tree branch? Obviously we can’t! So we have to do our work together!

Anti said:
No need to cooperate! I always do my work myself and I don’t need anyone!

Antolone said:
OK! as you like! But if you need help, you can count on me!

Antolon left and Anti started pulling and pushing the biscuit again! It was almost noon and Antti still couldn’t shake the biscuit! He was very hungry! He said to himself:
Maybe if I eat a little of the biscuit, it will be lighter and I can move it! So he started eating biscuits!

When he was full, he looked at the biscuit and realized that its size had not shrunk too much! But he still stuck to his words and was not ready to ask anyone for help!

It was sunset and Sun went to sleep! Anti was tired, but he was only able to move the biscuit a little! That’s why he sat down on the floor and looked at the biscuit! He said to himself:
If I had accepted Antolon’s help in the morning, I would be sitting in my warm and soft house now!

But there was no one to help him! He looked around but did not see anyone! He looked above his head and suddenly he saw Busy, the little bee, flying! He called Busy and begged him to tell Antolon to come to his aid!

A few minutes passed and Anti was very cold! He was scared and thought that maybe Antolon was upset with his behavior in the morning and didn’t want to come to his aid!

 

 

 

Panda’s magic pencil story for kids

 

 

One sunny day, little panda was tidying his room and putting his books inside the shelf. He would put some books that he had not yet read in front of him so that he could read them sooner.

When he was tidying up under his bed, he suddenly hit a big colored pencil. He took it out from under the bed and looked at it. He did not remember that he had such a large pencil before! He thought to himself:
Maybe I lost this pencil a long time ago and that’s why I don’t remember it!

That’s why he put the pencil on the table and went to arrange the rest of his room! After eating lunch, little panda decided to draw! He wanted to use his big pencil! He had a craving for a big delicious cake, so he painted a beautiful cake and when he was done, he blew on the drawing to remove the crayon powder from it. But suddenly a cake appeared on the table! The little panda was a little scared at first, but when he looked closer, he realized that this was the same cake he had painted.

He slowly moved his hand forward and ate a piece of it. It was very delicious! At that moment, a great thought came to the little panda’s mind! He could draw any food he wanted so that he could and eat it!

From that day on, the little panda painted and ate everything he wanted, such as chocolate, chips, ice cream and puffs, and even very fatty foods such as pizza and lasagna!

It went on like this for a while and the little panda had gained a lot of weight. He was walking very hard and could not fit in the chair in his room anymore!

His belly had grown so much and had come forward that he could no longer see his legs! Until one day after eating a piece of pizza that he had painted, he had a severe stomachache! He got dizzy and fell to the ground!

When he opened his eyes, Dr. Goat was standing above him! He said to the little panda:
You ate too much! From now on, you should be careful about what you eat and you should exercise!

When Doctor Goat left, Little Panda took a look at his own image in the mirror! and He was very surprised! He was very fat! Big belly and big hands and feet! He got so upset!
Now he understood why he walks so hard and can’t play with his friends like before! From that day on, the little panda started to exercise and eat healthy food! Once he wanted to throw away his magic pencil! But he thought to himself:
Why should I throw it away?! I can paint healthy foods with it! Like apples, oranges, lettuce and broccoli!

 

Source: short stories for kids , stories for kids

 

Every day that passed, the little panda got healthier and felt better! He had turned into the same cute and beautiful little panda and could play with his friends again!

One day when he was coming back from the game, he went to take the magic pencil and draw a fruit with it, but no matter what he looked, he couldn’t find it! That magic pencil disappeared as suddenly as it was found! But the little panda was very happy and promised himself to eat every food in measure from then on! Even if it is very tasty.

 

three cute and best kids stories

three cute and best kids stories

 

 

 

 

Thumbelina fairy tale story for kids

 

 

z2_4cto.jpg

 

Today my little listeners, I’m gonna tell you the story of Thumbelina!

Once upon a time, there was a woman living alone in a distant village. She was feeling only after the tragic death of her husband. She always wanted a child, but she hadn’t any. One day, she decided to visit her good friend who was also a witch.

The witch, gave her a grain of barely and said:

go home and plant this.

so the woman did so.

The very next day, a beautiful Tulip flower had grown from the grain. It was so beautiful. the woman hadn’t seen any flower like this in her life. When the flower blossomed, there was a pretty little girl inside it. The girl was no bigger than a thumb.

The woman fell in love with the girl and named her: Thumbelina

Thumbelina took away the woman loneliness. Woman would always tell her stories during the day. Sometimes woman would made a boat out of tulip petal which Thumbelina could row in a plate of water with it!

The woman made a bed with a walnut shell and a blanket out of rose petal for her. So Thumbelina had a soft and cozy bed to sleep every night.

One night, While Thumbelina was sleeping, a frog came by and see her through the window!

Wow! Such a beautiful girl! She would be a great bride for my son! He thought to himself.

So he grabbed Thumbelina and headed back to his house. Seeing his future bride, his son was happy.

I will marry her, daddy! But first, I have to build her a beautiful house.

Ok son! So until then, I will put her on the water lily in the middle of the pond so she doesn’t run away.

 

 

So the frog put Thumbelina on the lily leaf in the middle of the pond.

Thumbelina tried so hard to escape, but she couldn’t. So she burst into tears. Two minnows who were sitting under the leaf, heard her crying:

Why are you crying little girl? They asked. What’s the matter?

Thumbelina started to tell her story. When she finished, minnows decided to help her. They started nibbling the lily stem. It was soon after when the stem broke and the leaf floated away with Thumbelina.

But Thumbelina’s happiness didn’t last long. An ugly Beetle came and took Thumbelina to his house! The beetle called his friends and showed them his pretty new prisoner. But they weren’t happy to see Thumbelina!

Oh my friend! You should let her go! She is very different from us. She doesn’t belong here. you better let her go. Said his friends.

So the beetle dropped our Thumbelina in the long grass and flower.

Although she was happy that she was free from her captors, she didn’t know her way back to home! Days came by and she would eat the pollen of the flowers and drink the dew from their leaves.

One day as she was walking, she accidently saw a house that was made of mud. Its entrance was strange and round. She knocked one the door and waited. After a while, a mouse opened the door.

Hello little guest! I think it’s cold out there! Do you wanna come in? Said the mouse.

Yes! thank you!

So what is your story tiny girl?

Thumbelina started to tell the whole story for her new friend.

Don’t worry at all! You can stay here as long as you want.

So Thumbelina started her new life in her new house. She wanted to be useful, so she would cook food every day and tell stories for little mouse.

One day, when Thumbelina was cooking, mouse came by and said:

I invited a good friend of mine. He is one of the richest mice ever.

So Thumbelina cooked a delicious dinner. That night, all three of them talked and had a great time at the dinner table. The rich mouse fell in love with Thumbelina and said:

I will marry you! I want you to come with me and visit my house!

Thumbelina had no choice, So The three of them headed to the house of the rich mouse. in the middle of their journey, they reached a tunnel where they found an injured swallow.

What is he doing down here?! He should be in the air! Said the rich mouse rudely and kicked the swallow!

Thumbelina was shocked.

How could anyone treat another like this! Oh dear! She thought!

 

 

So she ran away when she got a chance. She hid behind a rock and waited for the mouse to go! Then she came back and took care of the swallow until he was fine and healthy again. It was spring and the swallow was able to fly again.

I have to go and find my family! They went to a warmer place! come with me! We’re gonna have so much fun! Said the swallow!

But Thumbelina had enough adventure! So she said goodbye to the swallow and he flew away!

months passed and Thumbelina was still wandering in the nature when she stumbled upon the rich mouse again!

OH my beloved tiny bride! I’ve been looking for you for months! Now that I found you, you have to marry me!

Thumbelina knew that there is no way out of this!

OK! But please let me spend just one day more in the open air before coming with you to your underground house.

As she was spending her last hours in the open field, she heard a familiar voice:

Come! Come away with me where your sprit will always be free! Said the swallow!

Happy of meeting her old friend, she agreed to go on a trip with him. She hopped on his back and they took of. They flew over forests, oceans and lands!

 

 

 

Puss in Boots story for kids

 

 

 

Once upon a time, a poor miller lived with her three sons. Years has passed and the miller of our story got old and died. He left nothing for his sons except a mill, a donkey and a cat. The oldest boy took the mill. The middle one took the monkey. So The cat was the youngest boy share.

Well! The youngest boy whispered, I will eat this cat and make some gloves with its fur! And that is the end of it! I won’t have anything else and I will die out of hunger!

The cat, who was listening stated to talk:

OH dear master! Don’t be sad at all! Just give me a bag and a pair of boots! The will show you that I’m not such a bad inheritance!

The boy, who saw many trick from the cat over all that years, which it performed to catch mice like pretending to be dead or hiding in the grain. So he thouth:

It doesn’t seem impossible that this cat could help me!

So he gave his bag to the cat and spend his last coins for buying a pair of boots for it!

looking gallant in the boots, he put bran and corn in his bag and put it around his neck. Then he slept near rabbit nest, pretending to be dead. He waited for innocent rabbits to come around and look for corn and bran.

Not very long after, a stupid naughty rabbit came and jumped into his bag. The Puss quickly closed the bag. Happy with his caught, He went to the palace and asked for talking to the emperor!

OH! His Majesty! I brought you a warrior rabbit! My proud master, Marquis of Carabas, ordered me to present to you.

Tell your master that I thanked him and he does me a great deal of pleasure.

After that, Puss again hid in the cornfield, holding still his bag open, and when a brace of partridges ran into it he closed the bag and caught them both. He went and made a present of these to the king, as he had done before of the rabbit. The king, in like manner, received the partridges with great pleasure, and ordered him some money for drink.

In this way, the cat continued for two or three months to bring presents to the king, always saying that they were from his master, the Marquis of Carabas. One day in particular, he heard at the palace that the king was planning to drive in his carriage along the river bank, and he decided to take his daughter with him. The Princess was the most beautiful girl in the kingdom.

Puss in Boots said to his master:

Follow my lead and your future is made. You have to but go and wash yourself in the river, in the place that I shall show you, and leave the rest to me.

The youngest son did the exact him, without knowing why or wherefore. While he was washing, the king passed by, and the cat began to cry out:

Help! Help! My Lord, Marquis of Carabas, is drowning!

At this noise the king put his head out of the coach window, and finding it was the cat who had so often brought him such good things, ordered his guards to run quickly to the aim of his Lordship, the Marquis of Carabas.

While they were helping the poor Marquis out of the river, the cat came up to the coach and told the king that while his master was washing, there came by some Thieves, who took his clothes:

Thieves! Thieves! He moaned!

This tricky cat had hidden the clothes under a great stone. The king immediately commanded the guards of his wardrobe to run and prepare one of his best suits for the Lord Marquis of Carabas.

The king was very happy to meet the Marquis of Carabas. The Miller’s boy looked really handsome in royal clothes. The king’s daughter took a secret glimpse to him. And soon, she fell in love with him because of his manners and good look!

The king invited him to sit in the coach and ride along with them. Celebrating the progress of his project in his heart, the cat started to march before the coach. after a while, He saw countrymen who where mowing a meadow:

OH you kind hearted people! I order you to tell the king that this meadow belongs to my master, Marquis of Carabas, or I will command those guards to kill you all!

Moments later, The king asked the countrymen:

Who owns this meadow that you are mowing, people?!

To my Lord Marquis of Carabas! answered they altogether, since the cat scared them to death!

You see, your majesty, said the Marquis, this meadow gives a plentiful harvest every year!

They started moving again. The Puss who was still walking in front of them, met with some reapers, and said to them:

Good people, you who are reaping, you have to tell the king that all this corn belongs to the Marquis of Carabas, I’ll order those soldiers to kill you.

 

 

 

Dinokids at the stadium story for kids

 

 

 

That day Dim Dim and his friends gathered around the square!
DimDim said excitedly:
I’m going to tie a Dinocity flag around my neck and wear a tasseled hat!

Dinosol said:
So I will wear my beautiful s*******t and colorful wig.

I really love football! I go to Sangi Stadium to see all the matches! We will definitely have a lot of fun this time! said Dinomani.

Yeah! Sure! Aha! Is your seat number written on your ticket?

DimDim said:
Yes! My seat number is 879!

My seat number is 877!
Hooray! So we sit together! What is your seat number?

Dino Money said with a big smile:
Seat number 7!

Dinosol and Dim Dim said together:
What?? You must be joking!!!

No! Why joke?!

Dinosol said:
The seat number seven is very close to the field! That is a VIP seat!

Yes! I have bought a VIP ticket!

Dim Dim said with regret:
Good for you!

But Dinosol said:
After all, there is nothing special! It is the same football match! But he will be a little closer!

Dinomani said:
Does not matter? You sit at the end of the stadium and I sit right next to the field! I can touch the match ball!

Dim Dim said:
Are you really telling the truth? I also like to sit there!

Dinomani said:
Come on! Buy a ticket for the VIP seat! This way we can watch the game together!

Yes! Yes! I’m gonna do the same thing!

Dinosol said:
DimDim! DimDim! Don’t buy a ticket! You have a ticket! The VIP ticket is very expensive, it also shows the same match!

Dinomani said boredly:
You keep repeating yourself! DimDim don’t listen to her! You have a lot of savings! Go take it from your savings and let‘s buy you a ticket!

DimDim, who really wanted to sit in the VIP seat, ran and went home! The whole house was crowded! His father was preparing himself for the match! He had spread flags and colorful hats on the ground and was trying them one by one. When he saw his son, he said:
Where have you been boy?! Hurry up, get ready! We have to go to the stadium and find our seats before the game starts!

Dad! Dad! I want to buy a VIP ticket!

What? VIP? But son! That ticket is very expensive!

Yes I know! But I have the money! I have savings!

But my son! You had saved that money to buy something else! Did you forget that?

No! I have not forgotten at all!

His father said:
Well, my son, if you regularly withdraw from your savings and spend, your money will accumulate later and you won’t be able to buy your telescope soon! Does it worth it?

Yes! I want to sit in the VIP seat!

What is the difference between the VIP position and our position, after all? The seat material is the same! We will see the same match!

 

 

 

نحوه چاپ بیمه ثالث ایران

نحوه چاپ بیمه ثالث ایران

 

بیمه شخص ثالث به عنوان یکی از انواع بیمه های خودرو، جزء مهمترین بخش های بیمه نامه محسوب می‌شود. در بسیاری از موارد، این نوع بیمه جزء الزامات قانونی برای رانندگان و خودروها می‌باشد. برای صدور بیمه نامه شخص ثالث ایران، سه نوع روش چاپ بیمه نامه وجود دارد که در ادامه به توضیح هر کدام از این روش ها می پردازیم.

 

چاپ بیمه نامه با کد یکتا

 

این روش چاپ بیمه نامه با استفاده از کد یکتا بیمه‌نامه انجام می‌شود. کد یکتا یک شناسه منحصر به فرد است که به هر بیمه نامه اختصاص داده شده و برای شناسایی بیمه نامه در سیستم بیمه‌ای استفاده می‌شود. برای چاپ بیمه نامه با کد یکتا، باید ابتدا بیمه‌گذار به شرکت بیمه‌ای مربوطه مراجعه کرده و برای خودرو خود بیمه ثالث ایران  یا بیمه ثالث از شرکت دیگر را صادر کند. سپس، شرکت بیمه‌ای در سیستم خود یک کد یکتا به این بیمه نامه اختصاص می‌دهد.

 

پس از صدور بیمه نامه با کد یکتا، می‌توان به سایت شرکت بیمه‌ای مراجعه کرده و با وارد کردن کد یکتا بیمه نامه، آن را چاپ کرد. این روش از نظر سادگی و سرعت صدور بیمه نامه، یکی از بهترین و راحت‌ترین روش‌هاست.

قبل از چاپ بیمه نامه امکان بررسی  و استعلام بیمه ثالث ایران  همچنین بررسی  قیمت بیمه بدنه ایران  و یا  قیمت بیمه بدنه ایران  از سایت بیمه قابل بررسی می‌باشد.

 

چاپ بیمه نامه با استفاده از شماره بیمه نامه

 

در این روش چاپ بیمه نامه، شماره بیمه نامه به عنوان شناسه بیمه نامه، برای چاپ استفاده می‌شود. شماره بیمه نامه، شناسه یکتای بیمه نامه است که به هر بیمه‌نامه اختصاص داده شده و برای شناسایی بیمه نامه در سیستم بیمه‌ای مورد استفاده قرار می‌گیرد. برای چاپ بیمه نامه با استفاده از شماره بیمه نامه، باید ابتدا با مراجعه به سایت شرکت بیمه‌ای، وارد پنل کاربری خود شده و با وارد کردن شماره بیمه نامه و سایر اطلاعات مورد نیاز، بیمه نامه را چاپ کنید. اما برای استفاده از این روش، باید ابتدا بیمه‌گذار برای خودرو خود بیمه شخص ثالث را از شرکت بیمه‌ای صادر کرده باشد و شماره بیمه نامه را دریافت کرده باشد.

z10_82zq.png

 

چاپ بیمه نامه با کد VIN

 

این روش چاپ بیمه نامه با استفاده از کد VIN انجام می‌شود. کد VIN، کد شناسایی خودرو است که شامل 17 رقم است و به هر خودرو اختصاص داده شده است. در این روش، باید ابتدا برای خودرو بیمه شخص ثالث از شرکت بیمه‌ای صادر شود و سپس با وارد کردن کد VIN خودرو در سایت شرکت بیمه‌ای، بیمه نامه را چاپ کنید.

 

از آنجایی که سیستم بیمه کشوری به صورت آنلاین و یکپارچه شده است، صدور برگه بیمه نامه الزامی نیست و در صورت بروز حادثه و پرداخت خسارت، ارائه برگه بیمه نامه نیز الزامی نمی‌باشد. با این حال، در صورت داشتن اصرار بر داشتن برگه بیمه نامه، می‌توانید با کلیک بر روی گزینه چاپ، یک نسخه از استعلام بیمهنامه که حاوی شماره بیمه نامه، مشخصات بیمه گذار و مشخصات خودرو است را به همراه داشته باشید.

 

با توجه به اینکه بیمه شخص ثالث جزء الزامات قانونی برای رانندگان و خودروهاست، پیشنهاد می‌شود که در صورت استفاده از خودرو، حتما بیمه شخص ثالث را برای آن صادر کنید. همچنین، برای اطمینان بیشتر در مورد پوشش‌های بیمه‌نامه و شرایط پرداخت خسارت، پیش از خرید بیمه‌نامه، به مطالعه دقیق و کامل شرایط و قوانین مربوط به آن توصیه می‌شود.

 

در نهایت، با توجه به توضیحاتی که در بالا ارائه شد، پیشنهاد می‌شود که برای صدور بیمه شخص ثالث، از روش چاپ بیمه نامه با کد یکتا استفاده کنید، زیرا این روش از نظر سرعت و سادگی، یکی از بهترین روش‌هاست. همچنین، برای داشتن اطمینان بیشتر در مورد پوشش‌های بیمه نامه و شرایط پرداخت خسارت، پیش از خرید بیمه نامه، به مطالعه دقیق و کامل شرایط و قوانین مربوط به آن توصیه می‌شود.

5 ویژگی شیرآلات ساختمانی و بهداشتی که کار شما را ساده می کند!

5 ویژگی شیرآلات ساختمانی و بهداشتی که کار شما را ساده می کند!

شیرآلات بهداشتی از پرکاربردترین تجهیزات ساختمانی است که انواع مختلفی دارد. هر یک از شیرآلات ممکن است تکنولوژی یا ویژگی خاصی داشته باشند که انجام کار معینی را بهینه کند. برخی از این ویژگی ها عبارتند از تنوع حالت های پاشش آب، حفظ دمای آب در بازه تعیین شده، پرلاتور با کیفیت، دامنه دسترسی بالا، قابلیت فعال سازی با فرمان صوتی که در این مقاله مورد بررسی قرار خواهند گرفت.

ویژگی های کابردی شیرآلات بهداشتی و ساختمانی

تکنولوژی تولید شیرآلات بهداشتی روز به روز در حال پیشرفت است و انواع گوناگون شیرآلات با ویژگی های کارآمدتر تولید می شود. در زندگی مدرن دیگر نیاز کاربران صرفا دسترسی به آب نیست، بلکه دسترسی هر چه سریع تر و استفاده هر چه راحت تر از آب جهت سرعت بخشیدن به امور روزمره مانند شستشوی ظروف و یا آشپزی است. قیمت شیرآلات نیز با توجه به این تفاوت ها بسیار متنوع شده است و افراد می توانند با توجه به نیاز و درآمد خود شیرآلات ساختمانی مناسبی را تهیه نمایند.

دامنه قیمت شیرآلات از قیمت شیرآلات ارزان تا لوکس را شامل می شود. بیشتر افراد هنگام خرید شیرآلات بهداشتی، تنها به برند و قیمت شیرآلات توجه دارند. در حالی که مواردی مانند جنس، کیفیت و گارانتی در نظر گرفته نمی شوند. کیفیت شیرآلات لزوماً با مشاهده ظاهر و یا سبک سنگین کردن شیرآلات قابل تشخیص نیست. بر خلاف باور عمومی، شیرآلات سبک نیز ممکن است با کیفیت باشند. وزن شیرآلات نشان دهنده میزان مواد اولیه به کار رفته در تولید شیر و عامل مهمی در تعیین قیمت شیرآلات است؛ اما سنگین بودن شیرآلات نشان دهنده کیفیت بالا نیست. بلکه استاندارد بودن مواد اولیه مهمترین عامل در تعیین کیفیت شیرآلات است.

smart_faucet_cdqo.jpg

تنوع حالت های پاشش آب

یکی از ویژگی هایی که احتمالاً دیگر عادی شده است ولی در واقع کار ظرف شستن یا آبکشی میوه ها و سبزیجات را بسیار ساده می کند، تنوع حالت های پاشش آب است. این ویژگی بیشتر در شیر ظرفشویی شاوری رایج است. آبریز این نوع شیر ظرفشویی مجهز به یک دکمه و یا ضامن تغییر وضعیت پاشش آب از حالت عادی به حالت اسپری و برعکس است. زمانی که نیاز به پوشش دامنه بیشتری توسط جریان آب وجود دارد می توانید حالت اسپری را فعال کنید و پس از پایان کار آن را به حالت اولیه باز گردانید.

حفظ دمای آب در بازه تعیین شده

یکی از امکانات جالب شیرآلات بهداشتی ترموستاتیک حفظ دمای آب در بازه تعیین شده است. شیرآلات ترموستاتیک اجازه بالاتر یا پایین تر رفتن دمای آب را از محدوده معین نمی دهد. این نوع شیرآلات در حمام بسیار کاربردی است و از ایجاد سوختگی توسط آب داغ جلوگیری می کند. ویژگی حفظ دما سهولت کاربری بسیاری برای افراد سالخورده و خردسال فراهم می آورد. بازه دمای مورد نظر را یک بار تنظیم می کنید و کافی است کاربر آب را باز و بسته کند.

پرلاتور یا آبفشان با کیفیت

یکی از قطعاتی که علاوه بر کمک به مصرف بهینه آب، کیفیت فشار و مساحتی که جریان آب پوشش می دهد را بهبود می بخشد پرلاتور یا آبفشان است. این قطعه انواع مختلف دارد که هرکدام فرم و میزان آب خروجی متفاوتی را از شیر تعیین می کند. معمولآً آبفشان بر روی شیرآلات و شیلنگ توالت در کارخانه نصب می شود. اما در صورت بروز اشکال و یا کهنه شدن پرلاتور می توانید آن را به راحتی از کارخانه تولید کننده برند شیرآلات خود و یا فروشگاه تاسیساتی خریداری نمایید. شیرآلات با کیفیت و استاندارد حتماً دارای آبفشان است.

دامنه دسترسی بالا

یکی دیگر از امکاناتی که بیشتر در انواع شیرآلات آشپزخانه اهمیت خود را نشان می دهد دامنه دسترسی آبریز آن است. هر چه این دامنه بیشتر باشد، کاربران راحت تر می توانند آب را به نقاط مختلف سینک برسانند و آبکشی میوه و ظروف بزرگ را انجام دهند. علم برخی مدل ها مانند شیر ظرفشویی فنری در بین شیرآلات ظرفشویی بزرگ تر است و یا آبریز مدل های شاوری قابلیت خارج شدن از سر علم را دارد که دسترسی به تمام فضای سینک را امکان پذیر می کند. برخی مدل ها نیز مانند شیرآلات روگازی یا پات فیلِر بالای گاز نصب می شود و با توجه به طول بازوهای خود آب را به قابلمه و یاکتری روی گاز، بدون نیاز به جا به جایی آن، می رساند.

قابلیت فعال سازی صوتی

یکی دیگر از قابلیت های شیرآلات مدرن، امکان فعال سازی صوتی است. کاربر می تواند به واسطه این تکنولوژی با فرمان صوتی شیر آب را باز و بسته کند و میزان مشخصی آب در دمای دلخواه دریافت نماید. این ارتباط از طریق دستیارهای صوتی مانند گوگل و الکسا برقرار می شود. شیرآلات دارای قابلیت کنترل صوتی به طور خاص برای نصب در آشپزخانه کارایی بسیار بالایی دارد و زمانی که هر دو دست گرفتار و یا چرب است، به راحتی و بدون آلوده کردن شیر ظرفشویی، می توانید آن را باز کنید.

جمع بندی

همانطور که بررسی شد انواع شیرآلات ساختمانی و بهداشتی با امکانات گوناگون در بازار عرضه می شود که هر یک به نوعی فعالیت روزمره کاربران را ساده می کند. امکاناتی مانند تنوع حالت های پاشش آب، پرلاتور با کیفیت و دامنه دسترسی بالا برای مدت طولانی تری در شیرالات بهداشتی وجود داشته است. اما بعضی ویژگی ها مانند قابلیت فعال سازی با فرمان صوتی و حفظ دمای آب در بازه دلخواه از قابلیت های جدید شیرآلات به حساب می آید.

منبع